نمیدانم چطور میشود کسی امام خمینی، بنیانگذار انقلاب اسلامی را در مؤدبانهترین حالت تنها خمینی خطاب کند ولی ادعای ادامه راه امام را داشته باشد!
نمیدانم چطور میشود کسی ولایت وفقیه را از ریشه منکر باشد و ادعای پایبندی به عقاید امام خمینی را داشته باشد!
نمیدانم چطور میشود کسی نام خمینی کبیر را فریاد بزند و پا بر تصویر مبارکش بنهد!
نمیدانم چطور میشود کسی که جهاد در راه خدا را خشونت طلبی و زیر پا گذاشتن حقوق بشر میداند سالها بر بالاترین مقام اجرایی این انقلاب که با خون پایه ریزی شده تکیه زده است!
نمیدانم چطور میشود کسی که دشمنی ما با آمریکا و اسرائیل را ماجراجویی میداند زمانی نخست وزیر این مملکت بوده است!
نمیدانم چطور میشود کسی انقلاب را در خوشبینانهترین تفسیر و اظهار نظرش انقلابی ضد استبدادی بداند و نه اسلامی! اکنون مدعی انحراف انقلاب شود!
نمیدانم اینها همه چطور میشود اما این را میدانم که تنها یک حرف این آقایان درست است و آن هم این است که: آری انقلاب ما دچار انحراف شده است و سالها بود که در مسیر اشتباه گام برمیداشت و تنها دلیل این انحراف وجود امثال این آقایان در رأس امور انقلاب بوده است. افرادی که با تزویر و ریاکاری خود را در سالهای ابتدایی انقلاب در میان یاران صدیق و از جان گذشته امام خمینی جا زدند و تا جایی که توانستند به انقلاب ضربه زدند و تا جایی که در توانشان بود ارزشهای انقلابی را کمرنگ کردند. و حالا پس از این که به لطف الهی ققنوس انقلاب دوباره در حال برخاستن از غبار فتنهها و گذر دوران است اینان مدعی انحراف از مسیر انقلاب شدهاند و کیست که نداند اینها همه بهانه است و در حقیقت خواهان سهم نداشتهشان در جمهوری اسلامی هستند!
اگر به ایراداتی که از این حکومت و انقلاب میگیرند دقت کنید درمییابید که اینها همان مواردی است که سالها خودشان بر روی آن کار کرده و برنامهریزی کردهاند.
همین آقایان بودند که در زمان خودشان تقسیم فقر را با عدالت هم معنا کردند.
همین آقایان بودند که در زمان خودشان طعم تلخ شکاف طبقاتی را به کام مردم زجرکشیده و فداکارمان لبریز کردند.
همین آقایان بودند که در زمان خودشات فاصله وحشتناک بین حرف و عمل مسئولان را به پیش چشمان بهتزده مردم آورند.
همین آقایان بودند که در زمان خودشان وضع فرهنگی ایران اسلامی را به دلخواه غربیها آراستند تا خود عزیز دشمنان شوند.
همین آقایان بودند که در زمان خودشان مملکت را چندین بار تا آستانه دوراهی خفتبار دادن باجهای سنگین و یا درگیر جنگی خونین شدن هدایت کردند.
همین آقایان بودند که در زمان خودشان برای اولین بار پس از پیروزی انقلاب پروژه خفتبار گفتگوی تمدنها را در مقابل راهکار عزتمندانه صدور جهانی آرمانهای انقلابی امام راحل جایگزین کردند!
حال چه شده است که تمامی اینها فراموش شده و در لحظهای که قدرت ایران در منطقه و جهان رو به افزایش است آقایان حرف از دست رفتن انقلاب را پیش میکشند و خودشان را دلسوز نظام میدانند؟
کسانی که حالا دم از انقلابی بودن میزنند خودشان را پایبند به کدام اصول انقلاب میدانند؟ اصولی که تمامی آنها را زیر پا گذاشتهاند؟ اصولی که بواسطه آن در بحبوحه جنگ قصد خالی گذاشتن دست امام را داشتند و استعفا تقدیم ایشان میکردند؟ چنین شخصیتهایی حالا چطور از روحیه انقلابی دم میزنند؟ کسانی که مشخص نیست اگر خدای نکرده خطری این ممکلت را تهدید بکند چه امتیازی به دشمن خواهند داد! آیا باز هم ماجرای تفاهم نامه خفت بار سعد آباد را تکرار خواهند کرد؟ یا باز استعفا خواهند داد؟ یا باز مثل انتخابات ریاست جمهوری سال 88 دست به خودفروشی زده و نظام و انقلاب را تقدیم دشمن میکنند؟
و من در حیرتم از جماعتی که فریب این آقایان را خوردهاند و هنوز دل به وعدههای شیرین و فریبندهشان خوش کردهاند! آیا همین مردم طعم تلخ دوران زمامداری آنها را نچشیدهاند که هنوز دل به وعدههای آنها خوش کردهاند! آیا همین مردم طعم تلخ دوران زمامداری آنها را با پوست و گوشت و خونشان حس نکردهاند که حالا به ریسمان آنها چنگ زدهاند؟ البته از جماعتی که چشمان خویش را بسته است و گوشهایش را بری شنیدن ندای باطل باز گذاشته باشد توقعی بیش از این نیست! کسانی که بر خلاف ادعایشان هیچ تحلیلی جز آنچه سردمداران وطنفروششان میگویند ندارند و حتی ذرهای شک نسبت به آنچه که میشنوند به دل خود راه نمیدهند و تنها شنونده ندای باطل شدهاند و بدون هیچ چون و چرا هر چه که میشنوند میپذیرند. و البته کسانی که هدایتشان میکنند به خوبی میدانند چه کنند که مردم هیچ گاه به حقیقت نرسند. آنها میدانند که با خوراندن مشتی حرفهای زیبا و تنها ذرهای از حقیقتی که آن هم ساخته خودشان است چگونه دروغهای عظیم خود را به این مسخشدگان گمراه تحمیل کنند و هر روز از جاده حقیقت دور و دورترشان کنند. باشد تا چه زمانی به ماهیت بتهای زمانهشان پی ببرند و حقیقت کفر را دریابند. والسلام حسین عنابستانی 24 بهمن 89