سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیچ مال از خرد سودمندتر نیست ، و هیچ تنهایى ترسناکتر از خود پسندیدن ، و هیچ خرد چون تدبیر اندیشیدن ، و هیچ بزرگوارى چون پرهیزگارى ، و هیچ همنشین چون خوى نیکو ، و هیچ میراث چون فرهیخته شدن ، و هیچ راهبر چون با عنایت خدا همراه بودن ، و هیچ سوداگرى چون کردار نیک ورزیدن ، و هیچ سود چون ثواب اندوختن ، و هیچ پارسایى چون باز ایستادن هنگام ندانستن احکام ، و هیچ زهد چون نخواستن حرام ، و هیچ دانش چون به تفکر پرداختن ، و هیچ عبادت چون واجبها را ادا ساختن ، و هیچ ایمان چون آزرم و شکیبایى و هیچ حسب چون فروتنى ، و هیچ شرف چون دانایى ، و هیچ عزت چون بردبار بودن ، و هیچ پشتیبان استوارتر از رأى زدن . [نهج البلاغه]


ارسال شده توسط حسین عنابستانی در 85/7/26:: 7:12 صبح

مهجوریت، در عصر معذوریت، در پیشگاه مهدویت !

 

از انقلاب شروع می‌کنم.

انقلابی که واقعاً یک نقطه عطف در تاریخ سیاسی و مذهبی معاصر بود، و حتی می‌توانست تاثیرگذارترین نهضت پس از لیبرالیسم و کمونیسم و دموکراسی باشد. و حتی شاید راه نجاتی برای انسانها ما پس از انقلاب به خاطر سازندگی و آبادانی از هدف اصلی که همان نشر اندیشه‌های والای امام و شیوه نوین زندگی دنیوی و اخروی برای انسان‌ها بود جدا افتادیم! من نمی‌گویم توسعه و آبادانی اقتصادی نباشد، اما در این زمینه ما نمی‌توانیم با رقبای اروپایی و غربی خود مقابله کنیم! مبارزه اصلی باید در جبهه دیگری باشد! پس از جنگ جهانی دوم و فروپاشی کمونیسم غربی‌ها با آرامش خاطر اقدام به نوشتن شیوه جدید زندگی کردند و به سرعت آن را در جهان و حکومتهای مختلف گسترش دادند. آنها با به بند کشیدن مردم دنیا در عباراتی همچون حقوق بشر و دموکراسی، تعیین سرنوشت مردم را به دست گرفتند. سپس با جایگزینی ارزش های الهی و کمابیش سنتی با ضد ارزش های مدرنیته و آزادی خواهانه اومانیستی (انسان محورانه) آنها را به فضای خصوصی شان راندند! و با تنها کردن آدمها و ایجاد بی تفاوتی نسبت به همنوعان و سردادن شعارهای فریبنده‌ای  چون خصوصی بودن حوزه دین و مذهب! مقارن بودن مفاهیم جهاد و شهادت طلبی با تروریسم! و... همه و همه تنها برای این بود که مردم کمتر به حوزه حکومت آنها وارد شوند.

اما به برکت انقلاب، بهترین فرصت برای تشکیل حکومت دین محور و ترویج فرهنگ اسلامی-

 ایرانی به اقصی نقاط جهان بوجود آمد. البته این سخن به معنی گسترش انقلاب از طریق شعارهای نه شرقی و نه غربی نیست! چراکه ما باید بتوانیم اندیشه های والای انقلاب خودمان را به تمام نقاط دنیا گسترش دهیم. و صد البته با این اندیشه با سرعت بیشتری شاهد سقوط امپراطوری های کاذب غربی‌ها می‌بودیم! ما می‌توانستیم با تکیه بر فرهنگ غنی و استعدادهای درخشان خودمان، دنیا را به سمت فرهنگ انبیا و اولیای خدا سوق دهیم و به زندگی بشر امروز بعد تازه‌ای ببخشیم! اما دریغ و افسوس که وقت و انرژی و نیروی انسانی فراوان ما به سمت دیگری جهت داده شد؛ اندیشمندان ما که باید سردمداران علم و ادب در دنیا می‌شدند و جا پای شریعتی‌ها و مطهری‌ها می‌گذاشتند، اینک بر سر کلاس درس دموکراسی و لیبرالیسم را ترویج می‌کنند ! آن هم با نام مردم سالاری دینی! ما نیاز به رفاه اقتصادی داریم. نیاز به قدرتمند شدن در زمینه صنعت داریم . اما قبل از همه اینها ما محتاج حنجره‌هایی هستیم که اندیشه های والای پیامبر اسلام را بر سر مردم مسخ شده غرب و شرق فریاد کنند! من از رویارویی با جهان غرب صحبت نمی‌کنم! من از شرقی کردن غربی‌ها می‌گویم! از ایده‌هایی برای پردازش و گسترش تفکرات پیامبر اعظم اسلام (ص) می‌گویم! از ایده‌هایی که بتوانند پیامبر ما را از قلب تاریخ بر عرصه نظریه پردازی امروز جهان بیاورند می‌گویم!

از خرافه پرستی های یهود و نصاری نمی‌گویم! از انرژی درمانی های روانشناسان امروز نمی‌گویم. من از خداپرستی می‌گویم که امروز به اندازه خود خدا تنهاست!

گویی زمان دیگر متعلق به خدا نیست و همه چیز به دست انسان قابل تغییر است! فلسفه و منطق‌هایی در حال گسترش هستند که نظریه پیدایش جهان و اداره آن را بدون نقش خداوند مطرح می‌کنند! اما اراده خداوند و وعده الهی بر این استوار است که این وضع پایدار نماند! اما بی تفاوتی ما در این زمان - که سابقه شروع حرکتی الهی را با نام پیامبر اسلام (ص) داشته ایم و از اولین دین داران تاریخ بشر بوده ایم – از فرهنگ و تاریخ سرشار از غرور و عزت ما نام نیکی برجای نخواهد گذاشت !

متاسفانه ما در راهی که آغازش کردیم تنها نیستیم ! غیر از ما بسیاری از آزاداندیشان جهان و بطور کلی وجدان آگاه بشری چشم به سرمنزلی که ما نویدش را داده ایم دوخته اند! باید کاری کرد ! باید این چشم‌ها را امیدوار نگاه داشت. باید از نو تفکر ایرانی اسلامی خود را بنویسیم! و با افتخار آن را فریاد کنیم! در نهج البلاغه داریم که امیر مومنان با گلایه از کوفیان استقامت کفار در کفرشان و سستی مومنان در دینشان را به رخ آنها می‌کشند و آرزوی ثباتشان در دین را دارند! خدا نکند روزی بیاید که ما توسط فرزند صالح و خلف بر حقش سرزنش شویم!