سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یاد خدا، لذّت دوستداران [ خدا ] است . [امام علی علیه السلام]


ارسال شده توسط حسین عنابستانی در 88/6/24:: 1:1 صبح

 

 


لوک بسون جایی گفته بود که من فقط ده فیلم می سازم و تنها کاری که در سینما دارم این است که این ده فیلم بهترین کارهای من باشد. کمتر کسی باور می کرد این حرف او واقعیت داشته باشد (که همینطور هم شد! پس از یک وقفه چند ساله که به گفته خودش قرار بود دیگر فیلمی را کارگردانی نکند دوباره قرارداد ساخت فیلمی را در سال 2010 بسته است!) اما به هر صورت ده فیلم او ساخته شدند و منتقدین هم حدوداً با دید مثبت به فیلمهای او نگاه کردند، چرا که فیلمهای او اکثراً فیلم های خوش ساخت و ماندگاری هستند. البته این شیوه فیلمسازی لوس بسون چندان در بین فیلمسازان وطنی دیده نمیشه چرا که اکثر کارگردان های ما با ساخت یک فیلم متوسط به بالا ادعای بهترین بودن رو دارند در حالی که نمونه های مشابه خارجی مثل مارتین اسکورسیزی وجود دارند که پس از گذشت بیش از سه دهه و هفت بار نامزدی جایزه اسکار شدند باز هم چنین ادعایی رو نمی کنند و در صدد بهبود کیفیت فیلمهای خودشون هستند.

از آنجل ای یا تیتر فرانسوی فیلم آنجلا، دور شدیم ! آنجلا یکی از آخرین فیلمهای لوس بسون و محصول 2005 از کشور فرانسه است که بازیگران مطرح چندانی رو بکار نگرفته، اما فیلمنامه قوی و کارگردانی بسون تونسته این فیلم رو جزو یکی از بهترین کارهای آقای کارگردان قرار بده.

شاید بهتر باشه طرح کلی قصه رو بازگو کنم، اما این فیلم خیلی بر پایه قصه نیست و حرفی که بسون می خواد در این فیلم به بیننده بگه فراتر از یک خط داستان است و باید حرف اصلی رو در خط سیر داستانی پیدا کرد. ماجرای مردی که فرشته ای رو از خودکشی نجات میده و فرشته رو به ظاهر مدیون خودش میکنه. و انتخاب بازیگران فیلم که فرشته تقریبا دو متری رو در مقابل مرد یک و نیم متری قرار داده به تنهایی بیننده رو جذب می کنه. اما پس از گذشتن حدود یک سوم زمان فیلم جریان داستان به سمت دیگری حرکت می کنه که همون حرف اصلی داستان هست.

کم کم که بیننده اطمینان پیدا میکنه مرد با یک فرشته روبرو شده، فرشته برای اثبات خودش در مقابل مرد دچار مشکل میشه. مرد که با وجود دیدن نشانه های زیادی از نیت خیر فرشته و کمک های او باز هم سر ناسازگاری داره حتی در مقابل معجزه فرشته هم لجاجت می کنه.

فرشته ای که حالا مامور نجات یک مرد شده، حالا نه تنها مورد تشکر قرار نمی گیره بلکه به شعبده بازی و حتی برخی موارد به تن فروشی متهم میشه. قصه فیلم در نهایت به سود فرشته و نجات مرد می انجامد اما چیزی که در ذهن من بیننده هنوز که هنوزه باقی مانده این است که ما انسان ها چرا فرشته های خودمون رو و حتی بعضی مواقع خدای خودمون رو باور نداریم؟

چرا با وجود دیدن کمک های بی شمار خداوند که از طرق مخفیانه و آشکار به ما می رسه باز هم همه چیز رو در شانس خلاصه می کنیم. چیزی که مرد قصه فیلم آنجلا چندین بار به زبون میاره و در نهایت اشک فرشته رو در میاره.

جایی در فیلم، فرشته با گریه این جمله رو میگه:

هیچ چیز برای یک فرشته موکل بدتر از اون نیست که برای کمک به کسی مامور بشه که بهش اعتقادی نداره!

 


کلمات کلیدی :